آرش رهبر فقط یک آواتار نیست.
مصاحبه ای از J. Reuben Appelman
آرش رهبر فقط یک آواتار نیست.
آرش رهبر، نفر دوم مسترالمپیای ۲۰۱۶ در رشتهی تازهی فیزیک کلاسیک کلاهش را بر سر میگذارد و دربارهی نقشش در فیلم جدید "بزرگتر"، تلاش برای بقا و نوعی تمرین که خودش آن را "ضربهی کوبنده" مینامد صحبت میکند. در سال...
منبع: ادکوان دات ای ار
به ادامــــه مطلب رجــوع کنید + عکس
آرش رهبر، نفر دوم مسترالمپیای ۲۰۱۶ در رشتهی تازهی فیزیک کلاسیک کلاهش را بر سر میگذارد و دربارهی نقشش در فیلم جدید “بزرگتر”، تلاش برای بقا و نوعی تمرین که خودش آن را “ضربهی کوبنده” مینامد صحبت میکند
در سال ۱۹۷۹ آرش رهبر یک کودک در ایران انقلابی بود. پس از ۲۵۰۰ سال حکومت پادشاهی در ایران و همراه با فساد افزاینده، دولتهای غربی از این کشور بیرون رانده شدند و مردم خواستار یک حکومت اسلامی بودند. در خیابانهای پایتخت نیروهای انقلابی و مردمی مسلح قدرت را به دست گرفتند و تمام ارگانهای مربوط به حکومت قبلی را با خواستههای خود عوض کردند. شاه ایران از کشور فرار کرد و آیتالله خمینی رهبری ایران را به دست گرفت. همزمان با این اتفاقات خانوادهی آرش رهبر از ایران به ایالات متحده مهاجرت کردند. آنها چیزی نداشتند، از زمین بلند شدند و زندگی تازهای برای خود ساختند. این واقعیتی است که آرش رهبر را ساخته است. تنها یک نسل گذشتهی او یعنی خانوادهاش بدون دانستن کلمهای انگلیسی و بدون داشتن پول و شغل توانستند با غرور به حیاتشان ادامه دهند.
آرش به من میگوید “خیلیها که چنین سختیهای را دیدهاند کارشان به شکست منتهی شد اما من فکر میکنم این چیزها تو را مجبور میکند که سختتر کار کنی و مردان زیاد موفقی از دل این سختیها بیرون آمدهاند”.
او با لحن ساده و خاکی صحبت میکند، شبیه صدایی که در خیابان، ایستگاه اتوبوس و یا یک دکه در خیابان میشنوید. رهبر شبیه کسانی که در خیابان و اماکن عمومی میبینید به نظر میرسد. او اصلاً شبیه یک نائب قهرمان مسترالمپیا به نظر نمیآید در حالی که او واقعاً یک فینالیست است!
آرش به من میگوید “اگر به داخل استخر بیفتید و شنا کردن بلد نباشید، دست و پا میزنید و پاها و دستهایتان را به سرعت تکان میدهید و تلاش می کنید تا زنده بمانید. هنگامی که با خانواده به اینجا آمدم، چیزی که پدرم انتخاب کرد، دیگر انتخابی نداشتیم یا باید سخت تلاش میکردیم و یا بیخانمانی در انتظارمان بود”.
رهبر در نقش فرانک زین
رهبر نقش فرانک زین را در فیلم جدید “بزرگتر” ایفا میکند. فیلمی که دربارهی برادران ویدر، جو و بن است. این دو برادر مسابقات مسترالمپیا را برپا کردند و مؤسس فدراسیون بینالمللی بدنسازی یا IFBB بودند. همینطور مجلات تخصصی بدنسازی و فیتنس زیادی راه اندازی کردند و کم و بیش دنیای تجاری بدنسازی را که امروزه میبینیم تشکیل دادند.
در فیلم “بزرگتر” آرش نقش فرانک زین قهرمان سه دورهی مسترالمپیا از سال ۱۹۷۷ تا ۱۹۷۹ را بازی میکند. در همین سالها بود که خانوادهی رهبر به آمریکا آمدند. در حال حاضر فیزیک بدنی آرش یک شبیهساز عالی برای بدن زیبای فرانک زین در آن دوران است.
شاید آرش نامش را در پایان یک روز از یک اسطوره گرفته باشد، اسطورهای فارسی به نام آرش کمانگیر. او به من میگوید “آرش چیزی شبیه هرکول در اساطیر یونان است. داستانی اساطیری در ایران وجود دارد که قرار بود مرزهای ایران با تیر کمانی که آرش رها میکند مشخص شود. آرش کمانگیر نیز تمام توان و زورش را به کار برد و تیر را ۳۰۰۰ مایل دورتر پرتاب کرد. به گفتهی او این یک ویژگی خاص مثل ویژگیهای هرکول است. چون او تمام توان و نیرویش را به کار برد پس از پرتاب کردن تیر جانش را از دست داد”.
در تمام زندگی رهبر بر چنین اسطورههایی و ویژگیهای پرشکوه تمرکز دارد. در دوران کودکی طرد میشد و حس غربت داشت. در سن ۱۳ سالگی بدنسازی را پیدا کرد و با ورزش آشنا شد و در مورد آرنولد، هالک، استالونه و بروس لی سلاطین بدن و البته ذهن مطالعه میکرد.
آرش میگوید “من احساس میکردم قویتر و نیرومندتر شدهام و شبیه جنگجوها هستم. همینطور ناگهان متوجه احترام و توجه از سوی هم سن و سالانم شدم”.
در سن ۱۶ سالگی بدون هیچ گونه تعلیم و هیچ مشاور و استادی به غیر از قهرمانان زندگیاش ۶ روز در هفته تمرین می کرد و تا شش وعده در روز غذا میخورد. او این کار را برای حدود ۲۰ سال انجام داد بدون این که به فکر مسابقه بیفتد. در سال ۲۰۱۴ بود که رهبر تصمیم گرفت در مسابقه شرکت کند و در همان سال هم حرفهای شد.
از نگاه دیگران رهبر از جایی ناشناخته آمده است در حالی که آرش رهبر همیشه قسمتی از دنیای آنها بوده است. زمانی که دوستان او به دانشگاه و یا جاهای دیگر میرفتند او همچنان در باشگاه بود، جایی که در آن بیشترین احساس راحتی را داشت. اکنون مردم او را در جایگاه روشنی میبینند. اگر چه امروزه نفر دوم مسترالمپیا در فیزیک کلاسیک است ولی هنوز هم خودش را همان کسی میبیند که چند دهه با یک سویشرت کلاهدار که کلاهش بر سرش بود، در گمنامی تمرین میکرد و عرق میریخت .
کار سخت و صبر نتیجه میدهد.
آرش میگوید “مردم میگویند چه چیزی به تو انگیزه میدهد”. او مکث میکند و سپس میگوید “هیچ چیز”. او باور دارد کلمهی انگیزه به دلیل کاربرد زیاد تضعیف شده و کاربرد تجاری پیدا کرده است. آرش اضافه میکند “من فقط میخواهم این را انجام دهم. هر کسی سعی میکند یک انگیزش باشد اما چیزی که آنها در نظر نمیگیرند این است که شما نمیخواهید به یک فرشته، یک آدم مقدس و یا سخنران انگیزشی تبدیل شوید. کاری که هر روز میکنید را انجام دهید. چه چیزی به شما حس خوبی میدهد و آن را دوست دارید؟ اگر مردم از بین این کارها انگیزهای برای خود پیدا کردند که عالی است و اگر نه هم مشکلی نیست. فقط صرف داشتن حساب کاربری اینستاگرام و یک دست تاپ ورزشی و شیکر اختصاصی دلیل بر این نیست که شما یک سخنران انگیزشی هستید”.
عجیب نیست که راهبرد پربار آرش در مسیر زندگی در تمریناتش هم جلوهای داشته باشد. او میگوید فلسفهی تمریناتش “بدون مرز و خشن بودن، با شدت بالا و ضربهی کوبنده” است. البته خودش اضافه میکند که “متأسفانه این با خطرات زیادی همراه است”. همانند خیلی از بدنسازان دیگر آرش رهبر هم از دردهای کوچک اما تکراری و مزمن رنج میبرد، بنابراین برنامهی تمریناتش بسیار منعطف است. او اغلب بر اساس حسی که دارد تمرین میکند. بعضی هفتهها با حجم بالا و سنگین وزنه میزند و هفتههایی هم از سیستم هرمی استفاده میکند. آرش اکثراً در تمرینات مکان قرارگیری پنجهها و فاصلهی دستها از همدیگر را تغییر میدهد و حالتهای تمرینش را عوض میکند ولی در مورد قلب (تمرین هوازی) سنتگرا است. آرش میگوید “رازی وجود ندارد. اگر میخواهید جراح مغز شوید مراحلی وجود دارد. اگر میخواهید وکیل شوید هم مراحلی وجود دارد و اگر میخواهید بدنساز شوید باز هم مراحلی وجود دارد . باید سخت کار کنید و صبر داشته باشید”.
کلاهت را بر سر بگذار
رهبر میگوید “در سالهای دههی هفتاد میلادی زمانی که در فیلم “بزرگتر” در جریان است، هیچ ماشین خیالی و شامورتی وجود نداشت و مردم انتظار معجزه نداشتند. در دوران جوانی آرنولد اگر شما در گاراژ پدرتان از سن ۱۲ سالگی وزنه نزده بودید، بدنساز نبودید. این راهی بود که وجود داشت. چیزی که امروزه اتفاق میافتد خواست خیلی از افراد برای تسریع روند موفقیت در بدنسازی است و بیشتر اوقات هم این کار نمیکند. خوب به نطر نمیرسید و بدن باکیفیتی ندارید و احتمالاً در پایان از درون یا بیرون به خودتان آسیب می زنید”. رهبر بدنش را در طی سالیان متمادی در باشگاه به دست آورده است. البته او از مکملهای کراتین، گلوتامین، آمینواسید و پروتئین کمپانی دایماتیز استفاده میکند. کمپانی که اسپانسر او هم هست. آرش میگوید سالها قبل از این که دایماتیز اسپانسر او باشد هم از مکملهایش استفاده میکرد. او غذاهای سالم و مقوی مقل مرغ، استیک و ماهی سفید میخورد و منابع کربوهیدراتش برنج سفید، سیب زمینی شیرین و جوی دوی سر است.
آرش میگوید “شما من را در حال سپری کردن روزهایی با کالری دیوانهوار بالا نمیبینید، کاری که خیلیها در اینستاگرام میکنند. من با این کار موافق نیستم”.
هنگامی که از آرش در مورد رسانههای اجتماعی و این که آیا بر عادتهای تمرینی او، خواه بازتابهای درونی و خواه اعتیاد به مقایسه تأثیر میگذارد سؤال میپرسم صدایش باحرارت بالا میرود و میگوید “قطعاً نه”. آرش اضافه میکند که “طرفدارانش و حمایتی که از او میکنند را دوست دارد ولی از عکسهای روزمره که نشان دهندهی برتری نسبت به دیگران هستند اجتناب میکند”. میگوید گاهی رابطهاش را با مردم به طور آنلاین بیشتر میکند. او میگوید “در فضای مجازی همه برنزه، عضلانی و شاد هستند و برای پروفایلهایشان آواتارهای عالی وجود دارد ولی وقتی آنها را از نزدیک میبینم آن شخصیت مجازی آنلاین نیستند. رسانههای اجتماعی واقعی نیستند. آنها خیلی چرت و پرت هستند. آنها فشار زیادی بر جوانانی که در باشگاهها میبینم وارد میکنند. هر کسی در باشگاه حتی اگر در اوج زمستان باشیم یک تاپ ورزشی میپوشد. من برای ۱۸ سال سویشرت پوشیدم و تا وقتی که بدنسازی حرفهای با ۴ درصد چربی بدن شده بودم تاپ ورزشی نپوشیده بودم.”
شما فقط نیاز دارید کلاه بر سرتان بگذارید و به موسیقی گوش کنید و به سختی تمرین کنید.
برای من سخت است که کودکی از دیترویت باشم و تحسین برای آرش باشد. او احساس میکند در همسایگی من است. در بدترین جای ممکن نبود ولی در بهترین مکان هم نبود. به نظر میرسد دوست دارد چیزهایی که او را تغییر دادهاند را یادآوری کند، قبل از این که ستارهای در حال ظهور باشد. حتی اگر این چیزها فقط در مجموعهی حافظهی خانوادهاش باشند. هنگامی که با آرش صحبت میکنم اغلب احساس نمیکنم با یکی از آواتارهای آرمانی رسانههای اجتماعی در حال صحبت هستم و این را خیلی به او گفتهام. وقتی به او میگویم خیلی خوب است که تو به مردی در اوج تبدیل شدهای ولی یادت باشد که از کجا آمدهای همان جوابی را که انتظار دارم از او دریافت میکنم. او میگوید “برای من این که بازوهای زیبایی داری معنای بیشتری دارد. کاری که من میکنم آسان نیست. عشق فراوانی وجود دارد. پر از درد است. این برای من خیلی عمیق است. من با شرت مسابقهام بر روی استیج فیگور میگیرم. این کاری است که من در پایان روز انجام میدهم و کودکانی در خارج از این جا در سراسر دنیا وجود دارند که از گرسنگی میمیرند”.
نظـــــر فــرامـوش نشــــه