loading...

ژورنال پائیزان

شعر,شعرزیبای صبحگاهی , شعر خوشکل , انواع شعر , شعرهای نو,شعرصیح,شعر سلام,شعر زیبا,شعراول صبح,شلام شعر,شعر شلا,شعر کهنه,شعر قدیمی,

شعر زیبای صبح بخیر

 

شعر صبح بخیر زیرمجموعه شعرهای صبحگاهی است که در آن شاعر آرزوی داشتن صبحی پرخیر و برکت برای مخاطب دارد. در مطلب پیش رو شعرهای نو، شعرهای کوتاه، دوبیتی‌ها و تک‌بیت‌های ناب راجع به صبح بخیر را بخوانید.


پلک بگشا نازنینم صبح زیبایت بخیر
دلربا و بهترینم! صبح زیبایت بخیر

خواب نوشینت گوارا نوش مژگان خمار
خمره چله‌نشینم! صبح زیبایت بخیر

ناز بالش از پر قو هم برای تو کم است
گُلپر ابریشمینم! صبح زیبایت بخیر

تن بلور مو طلایی! آفتابی کن مرا
روشنی‌بخش زمینم! صبح زیبایت بخیر

گونه‌های نقره‌ات یاقوت گُل انداخته
قرص ماه شرمگینم! صبح زیبایت بخیر

.

.

 

.

 

کوتاه کننده لینک

 

 

شعر سنتی صبح بخیر


پلک بگشا نازنینم صبح زیبایت بخیر
دلربا و بهترینم! صبح زیبایت بخیر

خواب نوشینت گوارا نوش مژگان خمار
خمره چله‌نشینم! صبح زیبایت بخیر

ناز بالش از پر قو هم برای تو کم است
گُلپر ابریشمینم! صبح زیبایت بخیر

تن بلور مو طلایی! آفتابی کن مرا
روشنی‌بخش زمینم! صبح زیبایت بخیر

گونه‌های نقره‌ات یاقوت گُل انداخته
قرص ماه شرمگینم! صبح زیبایت بخیر

هر سپیده با تو آغاز بهاری دیگر است
خنده کن تا گُل بچینم، صبح زیبایت بخیر

با چنین عطر تنی از رشک می‌سوزد بخور
خوش‌تراش مرمرینم! صبح زیبایت بخیر

چشم زیتون لب انجیری! بده صبحانه‌ام
مریم معبدنشینم! صبح زیبایت بخیر

مهربانی هدیه کن با شُرشُر رود دو دست
سیب فردوس برینم! صبح زیبایت بخیر

عشقی و عینت عسل، شینت شکر، قاف تو قند
شور شیرین آفرینم! صبح زیبایت بخیر

تاب آوردم شب دلتنگی‌ام را تا سحر
تا تو را از نو ببینم، صبح زیبایت بخیر

محشر است این شعر و می‌پرسد خدا او یا بهشت؟
من تو را برمی‌گزینم، صبح زیبایت بخیر

شهراد میدری

~~~~~✦✦✦~~~~~ 


ماه‌روی نازنینم صبح بخیر 
شور عشق آتشینم صبح بخیر

هم پر پروانه‌ها در باغ عشق
من گلی جز تو نچینم صبح بخیر

نذر چشمانت دوچشم عاشقم
عشق من ای نازنینم صبح بخیر

جز خدا درقلب من عشقی نبود
ای تو عشق بعد از اینم صبح بخیر

گرخدا پرسد بهشتم یا که او
من تو را برمی‌گزینم صبح بخیر

تا تو را دارم ندارم آرزوی دیگری
 ماه من مهرآفرینم صبح بخیر

 

 

 

زندگی شاید...

عبور گیج رهگذری باشد

که کلاه از سر بر می‌دارد

و به یک رهگذر دیگر با لبخندی بی معنی می‌گوید:

صبح بخیر

فروغ فرخزاد

~~~~~✦✦✦~~~~~


یک کتاب شعر بارانی صمیمیت

یک لیوان پر تمرکز بعد از ظهر

یک مداد تراش دانایی خالص

یک گوشی تلفن آسمان آفتابی

یک فرهنگ جیبی انگلیسی به فارسی رهایی ارغوانی

اینها تنها مایملک من در این ثانیه‌اند

و شعر که تمام عشق است

حتی از تمام این چیزها به من نزدیک‌تر

شعری الوان

به گرمی سلام صبح

به تبلور صبح بخیر

به روشنایی آفتاب هستی‌بخش

قاسم حسن‌زاده

~~~~~✦✦✦~~~~~


فردا

با یک زلزله صبح می‌شود

آنگاه پیامبران

با شاخه‌ای از گل محمدی

به دنیا می‌گویند:

صبح بخیر!

سلمان هراتی

~~~~~✦✦✦~~~~~


عاقلانه کنار گذاشتمت

اما هر بار که

مژه‌ای می‌افتد

روی گونه‌ام

بی اختیار

تو را آرزو می‌کنم

مثل بعضی صبح‌ها

که یادم می‌رود نیستی

و بلند می‌گویم:

صبح بخیر

مینا آقازاده

~~~~~✦✦✦~~~~~


می‌سوزم و عطر یادهای تو را می‌دهم

عطر بال پرنده‌ای تازه سال

که به اشتیاق قوس قزح پر گرفت

و به خانه خود برنگشت

یادهای تو دریاست

و من نهنگ گمشده‌ای

که در پی قویی

در جویی غرق شد

یادهای تو بارانی سرکش است

که به اشتیاق دهانم مست می‌کند

و سر

به شیشه آسمان می‌کوبد،

صبحی ژاله بار است

که می‌بارد بر من

بیدارم می‌کند

و آفتاب

چشم گشوده به من

صبح بخیر می‌گوید

محمد شمس لنگرودی

~~~~~✦✦✦~~~~~


هر شب فکر می‌کنم چه کسی فردا صبح

با بوسه‌ای بر پیشانیت به تو «صبح بخیر» خواهد گفت

چه کسی دکمه‌های پیراهنت را خواهد بست

و چه کسی موهایت را که چون نور خورشید دلم

را گرم می‌کند شانه خواهد زد

و چه کسی آن دو چشم زیبا را خواهد بوسید

دلم خوش است به صدقه‌هایی که برای سلامتی‌ات می‌گذارم کنار

و گرنه دوری تو بزرگترین بلایی ست

که با هیچ صدقه‌ای دفع نمی‌شود

راحیل

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح بخیر

ای عشق گل چهره من

صبح بخیر

ای آنکه روشنی می‌بخشی

به زمین

با آفتابی تازه

صبح بخیر

ای تو که همواره

در انتظار دیدار خورشیدی

صبح بخیر

~~~~~✦✦✦~~~~~


می‌‌خواهم

هر صبح که پنجره

را باز می‌کنی

آن درخت روبرو من باشم

فصل تازه من باشم

آفتاب من باشم

استکان چای من باشم

و هر پرنده‌ای

که نان از انگشتان

تو می‌گیرد

و صبح بخیر می‌گوید


و صبح یعنی

اشتیاق پنهان من

وقتی چشم‌هایم

در دریای چشم‌هایت غرق شده

و روزش را لبخند می‌زند

صبح یعنی

تویی چسبیده به عشق

و لحظه‌هایی که با بوی زندگی می‌گذرد

صبح یعنی

عشقی مملو از تو

~~~~~✦✦✦~~~~~


از من خبر بگیر

کاری ندارد

کافی‌ست صبح‌ها

دلت برایم تنگ شود

و بی اختیار

به نقطه‌ای خیره شوی

و به این فکر کنی

که چقدر بی‌خبری از من

~~~~~✦✦✦~~~~~


من اگر معشوقه تو بودم

صبح‌ها

جای باد و باران را تغییر می‌دادم

فصل باران را می‌آوردم

بالای خانه‌مان

آن درخت کاج را بالا می‌رفتم

و روی بلندترین شاخه‌اش نامَت را روی ابر می‌نوشتم

و می‌سرودم‌ات

~~~~~✦✦✦~~~~~


به من بگو

چقدر یک نفر می‌تواند

هرشب

به قلب خودش شلیک کند

و صبح دوباره

دوست داشتن‌ات را

از سر شروع کند؟

~~~~~✦✦✦~~~~~


هرقدر فردا به فراق تهدیدم کند

و آینده در کمینم بایستد

و وعیدم دهد

به زمستان اندوه‌های دیرگذر

هم‌چنان تو را دوست خواهم داشت

و هر روز صبح به تو می‌گویم

من از آن تواَم

~~~~~✦✦✦~~~~~


طلوع صبح در چشم‌های تو دیدنی ست

وقتی خورشید ذره ذره در نگاهت آب می‌شود

و من در طلوع گل یاسی

از پشت انگشت‌های تو

بیدار خواهم شد

~~~~~✦✦✦~~~~~


برای صبح شدن

نه به خورشید نیاز است

نه خنده‌های باد

چشم‌هایت را که باز کنی

موهایت که پریشان بشود،

زندگی

عاشقانه طلوع خواهد کرد

~~~~~✦✦✦~~~~~


اگر می‌دانستم که صبح من

از نگاه تو شروع می‌شود

می گفتم زودتر بیا

کمی زودتر طلوع کن

اگر فقط چند لحظه زودتر نگاهم می‌کردی

جهانم شب نمی‌شد

~~~~~✦✦✦~~~~~


می خواهم

تمام شهر را باخبر کنم

که بدانند

صبح بخیرهایت

با من چه می‌کند

عجب آشوبی می‌شود دلم

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح بخیر عزیزم

چرا من هر صبح خودم را

در آینه تو سبز می‌بینم

و تو خودت را در آینه من آبی

بیا برویم باورمان را قدم بزنیم

تا شانه‌های خیابان خیال کنند

جنگل و دریا به هم رسیده‌اند

 

 

 

به کسی که عاشق توست

 

بگو

هر روز

با زیباترین تعابیر جهان

بیدارت کند،

من اینجا هر شب

تو را

با زیباترین تعابیر جهان

به خواب می‌سپارم

کامران رسول زاده

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح بخیرِ بنفش تو

از آن سوی گوشی تلفن

جنگلی را در من رویاند

نزار قبانی

~~~~~✦✦✦~~~~~


می خواهم

تمام شهر را باخبر کنم

که بدانند

صبح بخیرهایت

با من چه می‌کند

عجب آشوبی می‌شود دلم

لیلا صابری منش

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح بخیر گفتن‌ات

مثل خاک

نم خورده

شوق

نفس کشیدن

می دهد

علی سلطانی

~~~~~✦✦✦~~~~~


کی می‌رسد

آن صُبح

که من صدایت بزنم

تو بگویی جانا

~~~~~✦✦✦~~~~~


خدا را چه دیدی

شاید هم روزی

خیال‌بافی‌های

دل عاشق پیشه‌ام

به حقیقت بپیوندد

و من صبح را در

آغوش گرم تو

آغاز کنم

~~~~~✦✦✦~~~~~


چه صبح قشنگی می‌شود، اگر

یک روز به جای حسرتت

تو را داشته باشم

~~~~~✦✦✦~~~~~


دوباره صبح

هیچ چیزی تغییری نکرده

انگار

تنها

دوست داشتنت

بزرگ تر شده

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح

طلوع آفتاب است

در نگاه تو

و من

بزرگترین مزرعه آفتاب گردان


~~~~~✦✦✦~~~~~


صبحت بخیر خورشید!

وقتی که می‌دمیدی

ماهِ مرا ندیدی؟

~~~~~✦✦✦~~~~~


شادی‌اش طلوع همه آفتاب‌هاست

و صبحانه

و نان گرم

و پنجره ای که صبحگاهان

به هوای پاک گشوده می‌شود

و طراوت شمعدانی‌ها

در پاشویه حوض

~~~~~✦✦✦~~~~~


بگذار ردیف کنم

خواستنت را

قافیه صبحگاهی دستانت

عجیب به صبح‌هایم می‌آید

~~~~~✦✦✦~~~~~


چای سر صبح را

باید با نگاه تو طعم دار کرد

چه چیزی تلخ تر از قند

در حضور چشم‌های تو

~~~~~✦✦✦~~~~~


سحرخیز تر از من

عشق تو است

که هر صبح

زودتر از من بیدار می‌شود

و تا آخر شب

چشم روی هم نمی‌گذارد

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح هم

خواب می‌ماند

وقتی که من

برای دوست داشتن تو

سحرخیز می‌شوم

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح

یعنی بوی گل مریم

که سراسر شب را پر کرده بود

و حالا با نوازش حس بویایی‌ات

بیدارت می‌کند

من دیگر مجبور نیستم

تا صبح

ستاره‌های دوردست را

یکی یکی بشمارم

 

 

دیروز از صبح چشم انتظار تو بودم

می‌گفتند: نمی‌آید

چنین می‌پنداشتند

 

 

صبح است و صبا مشک فشان می‌گذرد

دریاب که از کوی فلان می‌گذرد

برخیز چه خسبی که جهان می‌گذرد

بویی بستان که کاروان می‌گذرد

مولانا

 

صبح شد، آی نمی‌باید خفت

چشم بگشای که خورشید شکفت

باز کن پنجره را با دم صبح

باید از خانه دل، گَرد پریشانی رُفت

سلمان هراتی

~~~~~✦✦✦~~~~~


چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی

من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی

بشنو «صبح بخیر» از من درویش و برو

که اگر هم تو بمانی غم ما را نتوانی

محمد صفوی

~~~~~✦✦✦~~~~~


سحر با من درآمیزد كه برخیز

نسیم گل به سر ریزد كه برخیز

زرافشان، دختر زیبای خورشید

سرودی خوش برانگیزد كه برخیز

فریدون مشیری

~~~~~✦✦✦~~~~~


به دور باغ دل، پرچین تان سبز

شکفتن‌های عطرآگین تان سبز

نسیم و سبزه و گل غرق آواز

هوای صبح فروردین تان سبز

~~~~~✦✦✦~~~~~


من برگ گلم باغ شبستان من است

وآن‌ بلبل خوش‌ لهجه غزلخوان من‌ است

نوباوه شب که شبنمش می‌خوانند

هر صبح به نیم‌ بوسه مهمان من است

~~~~~✦✦✦~~~~~


تو غافلگیر ای وای و کمی صبح

سری زیر و بفرمای و کمی صبح

حیاط و میهمان و عطر باران

چه حالی می‌دهد چای و کمی صبح

~~~~~✦✦✦~~~~~


بی چتر ترین نوازش بارانی

بر این تن خسته عشق می‌پوشانی

من صبح به صبح از لبت می‌نوشم

تو سرگل چای سبز لاهیجانی

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح است و صبا مشک فشان می‌گذرد

دریاب که از کوی فلان می‌گذرد

برخیز چه خسبی که جهان می‌گذرد

بویی بستان که کاروان می‌گذرد

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح شد بیدار شو، مهتاب بر بالین توست

آسمان با آن شکوهش، بهت این آذین توست

چشم دل را بازکن بر نغمه‌خوان خوش‌سخن

دلبری‌ها می‌کند، هر صبح عطرآگین توست

~~~~~✦✦✦~~~~~


این صبح شورانگیز مست

صبح طرب خیزی که هست

آیینه مهر خداست

یک جلوه ازآئینه‌هاست

 

 

 

با یاد تو رقص قاصدکها زیباست

رنگینه کمانی از تماشا زیباست

فنجان صدف، موج و علف، چایی و کف

صبحانه ی باران لب دریا زیباست

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن

دور فلک درنگ شتاب ندارد شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

مارازجام باده گلگون خراب کن

~~~~~✦✦✦~~~~~


سلام من به غنچه‌ای

که صبحدم به خنده باز می‌شود

سلام من به آن پرنده سپید و شادمان
که در سپیده با نسیم ترانه‌ساز می‌شود


سلام من به پیچکی که صبح دست سبز او
به سوی آسمان بی کران دراز می‌شود

سلام من به هر چه و به هر کسی که با سحر
تمام جسم و جان او پر از نماز می‌شود

 

~~~~~✦✦✦~~~~~


از پنجره، مینیاتور قابش باشی

لبخند و سلام و شعر نابش باشی

پلکی بگشا، پرنده‌ها منتظرند

صبح آمده تا تو آفتابش باشی

صباح الخیر زد بلبل کجایی ساقیا برخیز

که غوغا می‌کند در سر خیال خواب دوشینم

حافظ

 

هر صبح با سلام تو بیدار می‌شویم

از آفتاب چشم تو سرشار می‌شویم

سلمان هراتی

~~~~~✦✦✦~~~~~


تو خودت صبح دل انگیز جهانی به خدا

پس تو ای صبح دل انگیز جهان صبح بخیر

~~~~~✦✦✦~~~~~


چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی

من شیدا چه بگویم؟ که تو، هم این و هم آنی

~~~~~✦✦✦~~~~~


عشق است اینکه یک نفر آغاز می‌کند

هر روز صبح را به هوای سلام تو

~~~~~✦✦✦~~~~~


باز هم صبح شد، از پنجره‌ احساسم

نور عشق تو بر این سینه‌ من می‌تابد

~~~~~✦✦✦~~~~~


تو دو دیده فرو می‌بندی و گویی روز روشن کو

زند خورشید بر چشمت که اینک من تو در بگشا

~~~~~✦✦✦~~~~~


صبحی که با سلام تو آغاز می‌شود

صد پنجره به باغ غزل باز می‌شود

 

 


کوتاه کننده لینک

 

 

 

 

نظــــــر فراموش نشــــــه

 

 

علیرضا چوبینه بازدید : 152 یکشنبه 24 آذر 1398 زمان : 9:42 نظرات (0)
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • بازیگران زن سینما
  • بازیگران مرد سینما
  • اخبار سینما
  • اخبار
  • فرهنگ و هنر
  • ژورنال لباس زنانه
  • ژورنال لباس مردانه
  • مدلینگ
  • دانلود فیلم و انیمیشن
  • دانلود اهنگ
  • نرم افزار ـ کامپیوتر
  • نرم افزاز ـ موبایل
  • آموزش
  • بازیگران خارجی
  • دنیای حیــــوانات
  • دانلود کتاب - PDF
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1916
  • کل نظرات : 33
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 134
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 351
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 14
  • بازدید هفته : 366
  • بازدید ماه : 5,124
  • بازدید سال : 58,899
  • بازدید کلی : 649,968
  • کدهای اختصاصی